یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ – Sunday 06 October 2024

ساعت: ۱۱:۴۱

آیا اتحادیه اروپایی بازنده بزرگ منازعه اوکراین است؟

به دلایل سیاسی-نظامی مرتبط با وابستگی به آمریکا، نخبگان اروپایی با اکراه سیاست انرژی پرهزینه ای را انتخاب کرده اند که بدون شک به مارپیچ تورمی در اقتصاد آنها دامن می زند.
واسیلیس فوسکاس

به گزارش “راهبرد انرژی“، باشگاه گفتگوی valdaiclub در مسکو در مقاله ای سیاست آمریکا در برابر روسیه و اثرات آن بر اروپا و نظم جهانی را بررسی کرده است.

چالش اروپا در برابر روسیه

پس از گفتگوهای نخبگان و اختلاف نظر طولانی مدت در بین رهبران غربی، اتحادیه اروپایی، گروه 7 و استرالیا تصمیم گرفتند قیمت خرید نفت از روسیه را به 60 دلار در هر بشکه محدود کنند. هدف ظاهری اینست که توانایی روسیه برای تامین مالی درگیری‌های خود در اوکراین محدود شود، زیرا بیش از 45 درصد از درآمد دولتی روسیه از فروش هیدروکربن‌ها به دست می آید.

برخی کشورها، کاهش خرید انرژی از روسیه یا قرار دادن سقف قیمت را کافی ندانستند، به خصوص که قیمت فعلی نفت خام برنت کمی بیش از 76 دلار در هر بشکه است. اوکراین استدلال می کند که غرب باید خرید هیدروکربن‌ها از روسیه را به طور کامل متوقف کند و به خرید LNG گران آمریکا روی آورد اما این رویکرد به چند دلیل نادرست است: اول اینکه، LNG آمریکا برای سوخت زیرساخت‌های اقتصادی اروپا کافی نیست.

دوم، واردات LNG مستلزم ساخت تانکرها و پایانه‌های ویژه است که اروپا به تازگی ساخت آنها را آغاز کرده است. سوم، روسیه در حال حاضر تنوع بخشیدن به صادرات نفت خام و گاز خود به بازارهای آسیایی، به ویژه چین و هند، بستن قراردادهای جدید و ساخت خطوط لوله جدید است. اما جنبه دیگری نیز وجود دارد که به ویژه به وضعیت قراردادی بین کنسرسیوم‌های صادراتی روسیه و کشورهای غربی مربوط می شود، و آن این است که بیش از 77 درصد از کل صادرات گاز روسیه به قراردادهایی مرتبط است که تصریح می کند واردکنندگان تا 85 درصد از قرارداد را پرداخت خواهند کرد، حتی اگر هیچ گازی دریافت نکنند. اینها قراردادهای بلندمدتی هستند که به نفع روسیه است و واردکنندگان اروپایی نمی توانند در مورد آنها کاری انجام دهند.

دلایل دیگری هم برای نشان دادن این واقعیت که سیاست اروپا اشتباه است، وجود دارد. به دلایل سیاسی-نظامی مرتبط با وابستگی به آمریکا، نخبگان اروپایی با اکراه سیاست انرژی پرهزینه ای را انتخاب کرده اند که بدون شک به مارپیچ تورمی در اقتصاد آنها دامن می زند. در همین زمان، کنگره آمریکا قانون 430 میلیارد دلاری کاهش تورم (IRA) را با هدف یارانه دادن به تولید فناوری‌های پیشرفته سبز و در عین حال کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای در بحبوحه بحران آب و هوا تصویب کرد.

تصادفی نیست که فرانسه به این سیاست حمایت‌گرایانه آمریکا حمله و استدلال کرد که این سیاست منجر به حذف محصولات اروپایی از بازار آمریکا می شود و اتحاد ناتو را شکننده می کند. آلمان نیز مجبور شد با پذیرش بسته شدن خطوط لوله نورد استریم، سیاست تلخ آمریکا مبنی بر قطع هرگونه پیوند ژئواستراتژیک آلمان با روسیه را اجرایی کند. اما این اولین بار نیست که آمریکا برای بر هم زدن همکاری راهبردی بین روسیه و آلمان مداخله می کند. در دهه 1970، واشنگتن با استقرار موشک‌های پرشینگ و کروز در خاک آلمان غربی، “سیاست شرقی” آلمان غربی را با چالش مواجه کرد و به این ترتیب به آلمانی‌ها یادآوری کرد که «دشمن واقعی کیست».

اختلاف در اتحادیه اروپایی

در این مقطع شاهد چه رویدادی هستیم؟ از یک سو، آمریکا از اقتصاد خود در برابر روندهای تورمی جهانی محافظت می کند و از سوی دیگر، روسیه به چین، هند و حتی ترکیه روی می آورد تا زیان نسبی خود در بازارهای انرژی اروپا را جبران کند. بدون شک، بازنده بزرگ درگیری اوکراین، اتحادیه اروپایی است. اتحادیه اروپایی سیاست ضد روسی را چه در مورد تحریم‌ها و چه محدود کردن قیمت نفت، یکصدا آغاز نکرد. این اتحادیه هرگز نهادی با وحدت سیاسی و مالی نبوده است که بتواند با سیاستی واحد، بازیگری مستقل در جهان باشد.

نخبگان تجاری اروپایی نه در سطح اروپا بلکه در سطح دولت-ملت خود، متحد هستند. عنصری که نخبگان تجاری و سیاسی اروپا را متحد می کند، حضور اجباری قدرت نظامی و هسته ای آمریکا در خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است، واقعیتی که نشان دهنده ادغام اقتصادی نزدیک بین آمریکای شمالی و اروپای غربی است. قیمومیت آمریکا بر اتحادیه اروپایی، بلوک یورو-آتلانتیک را تقویت می کند و انسجام لازم را برای رویارویی با دشمنان آسیایی مانند روسیه، چین و ایران فراهم می کند.

گسترش ناتو به سمت شرق همیشه مقدم بر گسترش اتحادیه اروپایی بوده است که این راهی برای تحکیم برتری آمریکا بر اروپای شرقی و مرکزی است، به همان روشی که در طول جنگ سرد بر اروپای غربی تحمیل شد: این مدل “قطب و اقمار” به شیوه امپریالیستی است، به گونه ای که واشنگتن دی سی به عنوان مرکز، به صورت روشمند، محورهای خود را با ایجاد یک دشمن دائمی – خواه اتحاد جماهیر شوروی، روسیه یا «جنگ علیه ترور» باشد- گسترش می دهد.

در این زمینه، سوالات بزرگی وجود دارد: آیا برای روسیه ارزش دارد که به دنبال همکاری با نخبگان سرخورده اروپایی و مهمتر از همه، جوامع اروپایی (اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های غیردولتی و غیره) باشد، در حالی که آنها در وضعیت اسفبار اقتصادی گرفتار شده اند و طولانی شدن درگیری در اوکراین برایشان چیزی جز استمرار گرفتاری نیست؟ روسیه چه نوع صلحی در اوکراین می خواهد؟ راه حل صلحی که دارای امضای اتحادیه اروپایی، چین، هند و روسیه باشد یا راه حلی که آمریکا از طریق متحدان اروپایی خود در ناتو دیکته می کند؟

جنگ فرسایشی طولانی مدت، باعث ویرانی جوامع اوکراینی، روسیه و اروپا خواهد شد و فاجعه انسانی ناشی از آن ممکن است قابل مهار نباشد. بنابراین، مذاکرات برای صلح باید فورا آغاز شود. روسیه برای این امر اعلام آمادگی و به صراحت اعلام کرده است که قصد ندارد مناطق جدید خود را طبق مصوبه دوما گسترش دهد. اوکراین، بدون شک با تحریک آمریکا و دیگر کشورهای جنگ طلب غربی، این را نمی پذیرد و بن بست همچنان ادامه دارد.

با توجه به اینکه جهان در یک دوره طولانی گذار به دلیل افول طولانی‌مدت اقتصادی هسته یورو-آتلانتیک و ظهور چین، هند و سایر اقتصادهای نوظهور است، بنابراین روسیه با کمک چین و هند باید از این فرصت پیش آمده و شکاف ایجاد شده در اتحادیه اروپایی استفاده کند و یک سیاست آشتی جویانه را با هدف جدا کردن بخش‌های کلیدی نخبگان غربی و اجتماعی از چنگ ناتو پیش ببرد. در صورت عدم موفقیت در این امر، دو قطبی شدن بیشتر بین هسته یورو-آتلانتیک/استرالیا، از یک سو، و روسیه و چین، از سوی دیگر، محتمل ترین نتیجه همراه با فجایع انسانی خواهد بود.

ترجمه: مرکز بررسی‌های استراتژیک

منبع: https://valdaiclub.com/a/highlights/the-russian-predicament/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Energy Strategy
اتاق خبر انرژی