به گزارش “راهبرد انرژی“،جنگ اوکراین و تبعات آن باعث بروز بحران انرژی در اروپا شد. هرچند اروپا تلاش میکند تا از آثار این بحران بکاهد اما اقتصاد این قاره، به هر صورت، تاثیرات منفی بحران را متحمل خواهد شد. از سوی دیگر، هرچند این جنگ برای روسیه و اروپا مشکلات اقتصادی به بار آورد اما آمریکا و چین در شرایط کنونی دچار مشکلات جدی نشدهاند و میتوانند جهانی دو قطبی را تشکیل دهند.
جف کولگان استاد علوم سیاسی دانشگاه براون آمریکا در نشریه فارن پالیسی در مطلبی تاثیرات جنگ اوکراین بر سیاست و اقتصاد جهان با تمرکز بر اروپا را بررسی کرده که در ادامه به محورهای آن اشاره میشود.
مقدمه
بحران انرژی ناشی از جنگ در اوکراین ممکن است برای روسیه و اتحادیه اروپایی چنان از نظر اقتصادی مخرب باشد که در نهایت هر دو به عنوان قدرتهای بزرگ در صحنه جهانی تضعیف شوند. پیامد این تغییر – که هنوز به خوبی درک نشده – این است که جهان به سرعت به سمت دنیای دوقطبی حرکت میکند که تحت سلطه دو ابرقدرت است: چین و آمریکا.
اگر زمان تسلط تک قطبی آمریکا پس از جنگ سرد را از سال 1991 تا بحران مالی 2008 در نظر بگیریم، میتوانیم دوره 2008 تا فوریه سال جاری را که روسیه به اوکراین حمله کرد، به عنوان یک دوره شبه چند قطبی در نظر بگیریم. چین به سرعت در حال رشد بود، اما ابعاد اقتصاد اتحادیه اروپایی – و رشد آن قبل از سال 2008 – موجب مشروعیت آن به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ جهان شد.
احیای اقتصادی روسیه از حدود سال 2003 و تداوم قدرت نظامی این کشور نیز موجب مطرح شدن آن شد. رهبران کشورها از دهلی نو تا برلین و مسکو از چندقطبی بودن به عنوان ساختار جدید امور جهانی استقبال کردند. جنگ انرژی بین روسیه و غرب به این معنی است که دوره چندقطبی به پایان رسیده است. اگرچه زرادخانه تسلیحات هستهای روسیه از بین نخواهد رفت، اما این کشور خود را شریک کوچکی برای حوزه نفوذ تحت رهبری چین میبیند.
در همین حال تأثیر نسبتاً ناچیز بحران انرژی بر اقتصاد آمریکا، از نظر ژئوپلیتیک برای واشینگتن آسودگی خاطر به همراه دارد اما تضعیف اروپا در نهایت، قدرت آمریکا را کاهش میدهد که مدتها این قاره را به عنوان یک دوست به حساب میآورد.
اعتیاد اروپا به انرژی روسیه
انرژیِ ارزان، پایه اقتصاد مدرن است. اگرچه این بخش انرژی، در زمانهای عادی، تنها بخش کوچکی از کل تولید ناخالص داخلی را برای اکثر اقتصادهای پیشرفته تشکیل میدهد، اما به دلیل فراگیر بودن در مصرف، تأثیر زیادی بر تورم و هزینههای ورودی برای همه بخشها دارد. قیمت برق و گاز طبیعی اروپا در حال حاضر نزدیک به 10 برابر میانگین تاریخی آن در دهه منتهی به 2020 است.
افزایش شدید قیمتها در سال 2022 تقریباً به طور کامل به دلیل جنگ روسیه در اوکراین است، اگرچه گرمای شدید و خشکسالی تابستان امسال آن را تشدید کرده است. اروپا (از جمله بریتانیا) تا سال 2021، برای حدود 40 درصد از گاز طبیعی خود و همچنین سهم قابل توجهی از نفت و زغال سنگ مورد نیاز خود به واردات روسیه وابسته بود. به گزارش آژانس بین المللی انرژی، روسیه ماهها قبل از حمله به اوکراین، مداخله در بازارهای انرژی و افزایش قیمت گاز طبیعی را آغاز کرده بود.
انرژی اروپا در زمانهای عادی تقریباً 2 درصد تولید ناخالص داخلی هزینه دارد، اما به دلیل افزایش قیمتها این رقم به 12 درصد افزایش یافته است. هزینههای بالای این بخش به این معنی است که بسیاری از صنایع در سراسر اروپا در حال کاهش فعالیت یا تعطیلی کامل هستند. تولیدکنندگان آلومینیوم، تولیدکنندگان کود، کارخانههای ذوب فلز و شیشه سازان به ویژه در برابر قیمت بالای گاز طبیعی آسیب پذیر هستند. این بدان معناست که اروپا میتواند انتظار یک رکود عمیق را در سالهای آینده داشته باشد، اگرچه برآوردهای اقتصادی از عمق آن دقیقاً متفاوت است. البته روشن است که اروپا فقیر نخواهد شد. همچنین مردم آن در زمستان امسال یخ نمیزنند.
شاخصهای اولیه حاکی از آن است که این قاره در کاهش مصرف گاز طبیعی و پر کردن مخازن ذخیرهسازی خود برای زمستان به خوبی عمل میکند. آلمان و فرانسه هر یک شرکتهای اصلی را با هزینههای قابل توجهی ملی کردهاند تا اختلالات را به حداقل برسانند. اما خطر واقعی که این قاره با آن مواجه است، شکست در رقابت اقتصادی به دلیل رشد اقتصادی آهسته است. گاز ارزان، حاصل اعتماد اشتباه به روسیه بود و این برای همیشه از بین رفته است. حوزه صنعت به تدریج تعدیل میشود، اما این انتقال، زمان میبرد و میتواند منجر به نابسامانیهای اقتصادی دردناکی شود.
این مشکلات اقتصادی هیچ ارتباطی با انتقال انرژی پاک یا واکنش اضطراری اتحادیه اروپایی به اختلالات بازار ناشی از جنگ در اوکراین ندارد بلکه آنها را میتوان در تصمیمات گذشته اروپا برای ایجاد اعتیاد به سوختهای فسیلی روسیه، به ویژه گاز طبیعی ردیابی کرد. اگرچه انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشید و باد در نهایت میتوانند جایگزین سوختهای فسیلی در تأمین برق ارزان شوند اما نمیتوانند به راحتی جایگزین گاز طبیعی برای مصارف صنعتی شوند، به خصوص که گاز طبیعی مایع وارداتی (LNG)، که غالبا به عنوان جایگزین گاز موجود در خط لوله تبلیغ میشود، بسیار گرانتر است. بنابراین، دیدگاه برخی از سیاستمداران در ارتباط دادن طوفان اقتصادی در حال وقوع به بحث گذار به سوی انرژی پاک کاری نابجاست.
افت رشد اقتصادی اروپا
از سال 2008، سهم اتحادیه اروپایی از اقتصاد جهانی کاهش یافته است. اگرچه آمریکا نسبتا از رکود بزرگ بهبود یافت اما اقتصادهای اروپایی به شدت با مشکل مواجه شدهاند. برای برخی از آنها سالها طول کشید تا دوباره به سطح قبل از بحران برسند. در همین حال، اقتصادهای آسیایی با سرعت چشمگیر به رشد خود ادامه میدادند که در راس آن اقتصاد عظیم چین بود.
بر اساس گزارش بانک جهانی، بین سالهای 2009 و 2020، نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپایی تنها 0.48 درصد بوده است. نرخ رشد آمریکا در مدت مشابه تقریباً سه برابر بیشتر بود و به طور میانگین 1.38 درصد در سال بود و چین در مدت مشابه سالانه با سرعت 7.36 درصد رشد کرد. نتیجه این که در حالیکه سهم اتحادیه اروپایی از تولید ناخالص داخلی جهانی بیشتر از سهم آمریکا و چین در سال 2009 بود، اکنون آنها کمترین سهم از تولید ناخالص داخلی جهانی را دارند. تا سال 2005، اتحادیه اروپایی حدود 20 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص داده بود.
اگر اقتصاد اتحادیه اروپایی در سالهای 2023 و 2024 به میزان 3 درصد کوچک شود و سپس نرخ رشد ملایم قبل از همهگیری سالانه 0.5 درصدی خود را از سر بگیرد، در حالیکه بقیه نقاط جهان 3 درصد رشد میکنند، در اوایل دهه 2030 تنها نیمیاز این میزان را به خود اختصاص خواهد داد. اگر زمستان 2023 سرد باشد و رکود اقتصادی آتی شدید باشد، سهم اروپا از تولید ناخالص داخلی جهانی میتواند سریعتر کاهش یابد. بدتر از آن، اروپا از نظر قدرت نظامیبسیار از سایر قدرتها عقب است.
کشورهای اروپایی دهها سال است که در هزینههای نظامی کوتاهی کردهاند و نمیتوانند به راحتی این کمبود سرمایهگذاری را جبران کنند. هرگونه هزینه نظامی اروپا در حال حاضر – برای جبران زمان از دست رفته – برای سایر بخشهای اقتصاد، هزینهبردار خواهد بود و به طور بالقوه باعث ایجاد فشار بیشتر بر رشد و انتخابهای دردناک در مورد کاهش هزینههای اجتماعی میشود.
اقتصاد روسیه
وضعیت روسیه مسلماً وخیمتر از اتحادیه اروپایی است. هرچند این کشور همچنان درآمدهای هنگفتی از فروش صادرات نفت و گاز خود (عمدتاً به آسیا) دارد اما در درازمدت، بخش نفت و گاز روسیه – حتی پس از پایان جنگ در اوکراین – احتمالاً رو به افول خواهد رفت. دیگر بخشهای اقتصاد روسیه در حال مبارزه هستند و تحریمهای غرب، بخش انرژی این کشور را از تخصص فنی و منابع مالی سرمایه گذاری که به شدت به آن نیاز دارد محروم خواهد کرد.
اکنون که اروپا اعتماد خود را به روسیه به عنوان یک تامین کننده انرژی از دست داده است، تنها استراتژی قابل دوام برای روسیه، فروش انرژی خود به مشتریان آسیایی است. خوشبختانه، آسیا دارای اقتصادهای در حال رشد زیادی است. تقریباً کل شبکه خطوط لوله و زیرساختهای انرژی روسیه برای صادرات به اروپا ساخته شده است و نمیتواند به راحتی به سمت شرق حرکت کند. سالها و میلیاردها دلار هزینه نیاز است تا مسکو فرایند صادرات انرژی خود را تغییر دهد و احتمالاً متوجه میشود که فقط میتواند بر اساس شروط مالی وضع شده توسط دولت چین عمل کند.
وابستگی بخش انرژی جهان احتمالاً به ژئوپلیتیک وسیعتری منتقل میشود که روسیه در آن دارای نقشی است که روز به روز کوچکتر میشود. اعتراف ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در 15 سپتامبر مبنی بر اینکه همتای چینی او، شی جین پینگ، درباره جنگ در اوکراین “سوالات و نگرانیهایی” دارد، شاهدی است بر ناهمسانی قدرت میان دو کشور که از قبل وجود داشته است. تقاضا برای سوختهای فسیلی، قیمتها را در سرتاسر جهان به ویژه در آسیا افزایش میدهد، زیرا اروپاییها برای خرید سوخت از منابع غیرروسی از سایر مشتریان پیشی میگیرند. عواقب آن به ویژه برای واردکنندگان انرژی کم درآمد در آفریقا، آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین سخت خواهد بود. کمبود مواد غذایی – و قیمتهای بالا برای آنچه در دسترس است – میتواند حتی بیشتر از انرژی در این مناطق، مشکل ایجاد کند. جنگ در اوکراین، برداشت و مسیرهای حمل و نقل گندم و سایر غلات را خراب کرده است.
در این شرایط، هماکنون به سمت جهانی حرکت میکنیم که در آن چین و آمریکا دو قدرت برتر هستند. کنار گذاشتن اروپا از مسائل جهانی به منافع آمریکا لطمه خواهد زد. به حاشیه راندن روسیه ممکن است برای منافع آمریکا مثبت تر به نظر برسد، اما این خطر را به همراه دارد که پوتین (یا جانشین او) به از دست دادن مقام و اعتبار کشورش واکنش نشان دهد و به روشهای مخرب – حتی فاجعه بار – متوسل شود. از آنجایی که اروپا در تلاش است تا اقتصاد خود را تثبیت کند، آمریکا باید تا حد امکان از جمله با صادرات برخی از منابع انرژی خود مانند گاز مایع از آن حمایت کند. اما آمریکاییها هنوز به طور کامل با افزایش هزینههای انرژی خود کنار نیامدهاند.
قیمت گاز طبیعی در آمریکا در سال جاری سه برابر شده و ممکن است با تلاش شرکتهای آمریکایی برای دسترسی به بازارهای پرسود صادرات گاز مایع در اروپا و آسیا، بالاتر هم برود. اگر قیمت انرژی بیشتر افزایش یابد، سیاستمداران آمریکا برای محدود کردن صادرات و حفظ قیمت انرژی در آمریکای شمالی تحت فشار قرار خواهند گرفت. سیاستگذاران آمریکایی در مواجهه با اروپای ضعیفتر میخواهند دایره وسیعتری از متحدان اقتصادی همفکر خود را در سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان تجارت جهانی و صندوق بینالمللی پول شکل دهند. این میتواند به معنای نزدیک شدن بیشتر به قدرتهای متوسط مانند هند، برزیل و اندونزی باشد.
با اینحال، جایگزین کردن اروپا به نظر کار دشواری است زیرا آمریکا برای چند دهه از منافع مشترک اقتصادی و تفاهمات با این قاره سود برده است. علاوه بر این، باتوجه به افول وزن اقتصادی اروپا، آمریکا با مقاومت شدیدتری در برابر حمایت از یک نظم بین المللی مبتنی بر دموکراسی روبرو خواهد شد.
نتیجه
جنگ در اوکراین اقتصاد روسیه و اروپا را تحت فشار گذاشته است اما آمریکا به علت موقعیت ژئوپلیتیک خود هزینه کمتری را متحمل میشود. چین هم هرچند با مشکلاتی روبرو شده است اما با بحران اقتصادی روبرو نیست. بنابراین آمریکا و چین در حال صعود و روسیه و اروپا در حال افول هستند. در این شرایط آمریکا برای اینکه قدرت برتر جهان باشد باید برای چین هم مشکلات و موانعی ایجاد کند.
جهان