به گزارش “راهبرد انرژی“، مسعود پزشکیان در اوایل دسامبر پروژهٔ ۸۰۰ کیلومتری خط لولهای را افتتاح کرد که آب دریای عمان را شیرین کرده و به استان اصفهان میرساند؛ طرحی دو ساله و بهزعم رسمیها «شریان حیاتی» برای صنایع و احیای رودخانهٔ زایندهرود. اما این پروژه گرچه ممکن است فشار کوتاهمدت بر منابع آبی اصفهان را کاهش دهد، در عمل نمونهای از الگوی دیرپای ایران است: چارهجویی تکنوکراتیک و نمایشی بهجای اصلاحات ساختاری و دشوار.
بدیهیات علمی و محیطزیستی نشان میدهد که شیرینسازی دریایی خود هزینههای سنگینی دارد: تولید آب شیرین همراه با پساب شور (برین) است که در صورت تخلیهٔ نامناسب میتواند شوری و دمای آب دریای عمان را بالا ببرد و زیستبومهای دریایی و ماهیگیریهای محلی را تهدید کند. علاوه بر آن، عبور خط لوله از نواحی خشک و داغ احتمال تبخیر ۲۰ تا ۳۰ درصد از آب منتقلشده را افزایش میدهد و رسوبات شور میتوانند خاکهای شکننده را آلوده کنند. نیاز برق شیرینسازی نیز بار دیگری بر شبکهٔ ملی وارد میسازد؛ فرایندی که در کشوری با خاموشیهای مکرر و زیرسرمایهگذاری در بخش انرژی، پیامدهای عملی و اقتصادی مهمی دارد.
ریشهٔ بحران آب ایران در الگوی نامتناسب مصرف بازمیگردد: حدود ۹۰ درصد آب مصرفی کشور صرف کشاورزی میشود در حالی که سهم این بخش از تولید ناخالص داخلی تنها حدود ۱۲ درصد است؛ آبیاری سیلابی، کشت غلات آببر در مناطق خشک و پمپاژ بیرویهٔ آبهای زیرزمینی باعث افت شدید سفرهها، نشست زمین و نابودی قنوات سنتی شده است. پیامدهای این بحران از خشکشدن تالابهایی چون دریاچه ارومیه تا پیدایش طوفانهای ریزگرد قابل مشاهده است.
پروژههایی چون خط لولهٔ اصفهان دو پیامد سیاسی و حکمرانی هم دارند: اول اینکه منابع مالی و توجه دولت را از اصلاحهای دشوار — مانند مدرنسازی آبیاری، بستن چاههای غیرمجاز، حذف یارانههای ناسازگار و تمرکز بر مدیریت محلی آب — منحرف میکنند؛ و دوم اینکه قراردادها و پروژهها اغلب به نفع شبکههای انتفاعی نزدیک به نهادهای مسلط، از جمله نهادهای مرتبط با سپاه پاسداران، رقم میخورد و چنین الگویی، توزیع منافع بحران را بازتولید میکند.
از منظر سیاسی، گشایش این پروژه برای پژشکیان چهرهٔ اصلاحطلبی میسازد و به کارگران و صنایع اصفهان وعدهٔ نجات میدهد؛ اما این «زمانخریدن» است نه تحول. اگر تهران به جای اصلاحات بنیادی به راهحلهای فنی و انتقالی تکیه کند، هزینههای زیستمحیطی، مالی و اجتماعی بدتر خواهد شد و تنشهای داخلی و فرامرزی (با عراق و افغانستان بر سر حوضههای مشترک) تشدید میشود.
ادامهٔ این الگو بدون تغییرات سیاسی و مدیریتی عمیق، ایران را در چرخهای از بحران آب و پیامدهای اقتصادی و امنیتی نگه میدارد؛ ضرورت واقعی، اقدامات ناپسند و سیاسی-اقتصادی پرهزینه نیست، بلکه اصلاح نظام تخصیص و مصرف آب، حاکمیت شفاف و اجتناب از منافع ویژه است.